کروبی از سیاست های رعب و وحشت انتقاد کرد


مهدی کروبی، یکی از نامزدهای اصلاح طلب انتخابات ریاست جمهوری ایران، در سخنانی در جمع اعضای حزب اعتمادملی از اعمال "شیوه های رعب و وحشت" در کشور انتقاد کرد.
به گزارش سایت حزب اعتماد ملی که آقای کروبی دبیرکل این حزب است، در جمع گروهی از اعضای شورای مرکزی آن از این که مسوولان در پی خاموش کردن اعتراض های مردمی به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری با اعمال شیوه های رعب و وحشت هستند، به شدت انتقاد کرد.
آقای کروبی گفت: "كسانی كه می گویند از پشتیابانی مردم برخوردارند چرا این قدر نیرو به خیابان می آورند كه وقتی حتی كسی قصد آن دارد كه به مراسم فاتحه ای برود با چنین صحنه هایی رو به رو شود."
آقای كروبی با انتقاد از شكل گیری فضای پلیسی در كشور گفت : "‌به اعتقاد من پلیسی كردن فضای كشور به نفع مصحلت ملی نیست و حتی برگزاری چنین دادگاههایی و یا دستگیری های گسترده منافع ملی را در خطر قرار می دهد و حتی نتیجه عكس دارد چرا كه این اخبار در تمام دنیا منعكس می شود."
آقای کروبی استفاده از نظرات "عقلا و نخبگان" را برای خروج از بحران کنونی مهم دانست.
او گفت: "با این دستگیری ها و برنامه های تلویزیونی مشكلی حل نمی شود بلكه باید با بزرگان گفت و گو و مشورت كرد و به مساله خاتمه داد."
آقای کروبی همچنین بعضی اخبار منتشر شده در رسانه ها درباره حضور او در تجمع های روز دوشنبه که در اعتراض به تنفیذ حکم ریاست جمهوری برگزار شده بود، گفت راهی یک مراسم ختم بوده ولی به خاطر نگرانی از جان مردم از خودرو پیاده نشده است.
او گفت: "احساس كردم اگر از ماشین پیاده شوم برای مردم حادثه تلخی روی می دهد چرا كه اگر من پیاده می شدم مردم دور من جمع می شدند و با آنها برخورد می شد و حادثه ای روی می داد و بنابر این دلیل بود كه من از ماشین پیاده نشدم."
آقای کروبی همچنین با اشاره به برنامه پیش روی حزب اعتماد ملی گفت این حزب به عنوان منتقد و رقیب دولت دهم به فعالیت خود ادامه خواهد داد.

از سرنوشت یکی از مادران عزادار هیچ اطلاعی در دست نیست

از سرنوشت زهرا (بهجت) نوذری ، مادر پویا مقصود بیگی دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه که در تاریخ 30 خرداد88 توسط نیروهای امنیتی کرمانشاه دستگیر و تحت شکنجه های وحشتناک در زندان کرمانشاه قرار می گیرد و پس از آزادی فوت می کند ، هیچ اطلاعی در دست نیست . این مادر عزادار برای اعتراض و دادخواهی به کشته شدن فرزندش بدن خود را گل می گیرد و در مقابل اداره اطلاعات کرمانشاه به تنهایی تحصن می کند و در ساعت 10 شب اولینروز تحصن خود دستگیر می شود . زهرا نوذری در جوانی همسر خود را از دست داده و دو فرزند خردسال اش را با کار طاقت فرسای خیاطی اداره کرده و در آستانه فارغ التحصیلي فرزند ارشدش او را به طرز فاجعه آمیزی از دست داده است .اقوام و آشنایان زهرا به شدت تحت فشار هستند و سکوت اختیار کرده اند . مادران عزادار خواهان آزادی فوری این مادر داغدار و عزادار و مجازات عاملان و آمران فجایع پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری هستند .

ترانه مترنم زیبای میهن را از یاد نبریم


ترانه مترنم زیبای میهن را از یاد نبریم. ترانه که دوستان و خانواده آتنا صدایش می زدند زیبا بود انگار جلاد وحشی که به گلباغ میهن زده است زیباترین گل های و خوشترین ترانه ها را نشانه رفته است. به او تجاوز کردند تصور نکنید کینه داشتند اینان دیگر آن ایئولوزی گرایان دو دهه قبل نیستند اراذلی هستند مستخدم جلاد ، برای کشتار،تجاوز و ویرانگری. اما مگر بی پاسخ می ماند این همه جور؟ مگر با ظلم می توان مستدام کرد و مداوم نمود سلطه خود را من چنین گمان نمی کنم شما چطور؟
نامه ذیل را بخوانید در پیوند با ترانه همیشه مترنم میهن سرخ گون ماست:
خواهرم فاطمه!

امروز که نامه شما به خانم رهنورد را خواندم بی اختیار تصمیم گرفتم از دفترچه خاطراتم یک داستان کوچک را تعریف کنم.

زمانی دختری را در تهران میشناختم 27 ساله. به نهایت زیبا. این را همه آنهایی که حتی یک بار او را دیده بودند به یاد دارند. دختری کم و بیش هنرمند که اتفاقی نقاشی‌هاش را دیده بودم. با ذوق می‌کشید هرچند هنوز آنقدرها نقاش نشده بود. دنبال تحصیل هم بود، اما به یاد نمی آورم گفت مدیریت یا چه رشته‌ای در دانشگاه آزاد. آنقدرها درسی که میخواند برایش مهم نبود. حتما تمامش کرده. البته دنبال یاد گرفتن حرفه‌ای بود که هم با ذوقش مطابق باشد و هم بتواند از آن کسب درآمد کند. رفته بود به سمت کلاس‌های آرایشگری و گریم. خیلی خوش لباس بود. همیشه لباس پوشیدنش را دوست داشتم. از انتخاب فرم لباس تا هارمونی رنگ لباس‌ها. با این همه ذوق حتما در کاری که شروع کرده بود، موفق می ‌شد. از آخرین باری که می‌دیدمش زمان زیادی گذشته بود.

یک شب در این هیر و ویر تظاهرات و تجمع و . . . به خوابم آمد که "دیدی چه بلایی سرم آوردن؟!". من بهت زده و نالان از خواب بلند شدم. بی اختیار رفتم سراغ سایت نوروز، همان خبری که تنها با اسم کوچک نوشته بود: آتنا. نه خدایا! نباید درست باشه. رفتم سایت پیک نت، دست و پام شل شده بود. آره خبر درست بود، دختری که تنها به جرم زود رسیدن به کلاس و رفتن تا مسجد قبا به وضعی فجیع کشته شده بود، آتنا (ترانه) موسوی بود.

فاطمه جان!

هیچکس از ترانه یا آتنا، دختر زیبا، خوش لباس، با ادب و کمی اهل شعر و هنر یاد نمی‌ کند. او حتا از یک مرگ خوب هم بی بهره ماند. وقتی شنیدم در بیمارستانی در کرج قصد داشته با شلنگ سرم به وضعی که در آن بوده خاتمه بدهد تمام وجودم را درد پر کرد. حالا هم فقط یک جسم سوخته و پیدا شده در قزوین برای پدر و مادرش باقی مانده.

عزیز من!

آتنا نخبه نبود، سیاسی هم نبود. یک پدر و مادر شجاع هم نداشت که با تشر و تهدید و ارعاب سر جاشون ننشینند. یه همسر مثل شما هم نداشت که چند نامه بنویسد و از حق همسرش دفاع کند. آره! او حتا از داشتن یک مرگ خوب هم محروم شد اما . . .

خواهر من!

من و تو اولین دقایق خودمان را باید صرف آنهایی کنیم که آنقدر غریب، تنها و مهجور کشته شدند یا دارند با این سرنوشت دست و پنجه نرم می‌کنند. حتا با خودشان هم توان بیان آنچه بر آنها رفته را ندارند. بیا از این به بعد به هم نسلی‌هایی فکر کنیم که تک و تنها باید بار نابود شدن خودشان را بکشند و حتی جسارت بیان آن چه بر آنها می رود را ندارند.

نمی‌خواهم هدفمان را فراموش کنم و دقیقا وقتی باید حرف از آینده و امید بزنم گذشته‌ها را مرور کنم؛ ولی گفتن از این خوره روح، شاید برای ما، تنها برخی مواقع لازم باشه.

ایام بکام- سارا

علیرضا دوازده ساله هشت مرداد در بهشت زهرا شهید شد


علیرضا دوازده ساله که با پدرش به بهشت زهرا رفته بود لحظه ای از پدرش جدا شده ، بر اثر ضربات باتون به شهادت رسید. چهار روز، بعد از هشت مرداد، یعنی روز گرامیداشت شهدای بیست و پنج خرداد ، والدین علیرضا موفق شدند پیکر پاک علیرضا، شهید بیگناه و خردسال راه آزادی را تحویل بگیرند.

شیرخفته خبرگزاری

می کوشیم این وبلاگ را به اخبار هر روزه ی حوادث جاری میهن اختصاص دهیم. جدیدترین خبر تجمع گسترده مردم در تهران جلوی بهارستان،توپخانه و بازار تهران است. قرار است در میدان ولیعصر تجمعات اعتراضی ادامه یابد.