معمای پیچیده ی 5/18میلیون دلار

اگر چه عالیرتین مقامات رسمی ایران خروج این پول و طلا را به ترکیه تکذیب یا در مورد حجم آن ابراز تردید می کنند، محافل رسمی از جمله نخست وزیر دولت آنکارا در مورد ورود ١٨٫٥ میلیارد دلار پول و طلا به ترکیه در هفتم اکتبر سال ٢٠٠٨ کمترین تردیدی ندارند. در این حال، یک تاجر ایرانی به نام اسماعیل صفاریان نسب نه تنها خود را مالک این پول و طلا معرفی کرده، بلکه برای بازپس گرفتن آنها علیه دولت ترکیه در این کشور شکایت کرده است. آنچه بر ابهام این موضوع بیشتر می افزاید این است که در محافل رسمی بازرگانی ایران کسی تاجری به نام اسماعیل صفاریان نسب آنهم با این حجم از سرمایه که معادل ٢٠٪ درآمد نفتی سالانه ایران است نمی شناسد و سئوال برانگیزتر از آن این است که چرا مقامات ایران از او که در ایران است نمی پرسند که ١٨٫٥ میلیارد دلار پول و طلا را از کجا آورده و چگونه توانسته آن را به قول خودش، آنهم از مبادی رسمی کشور، به مقصد ترکیه خارج کند و حالا هم برای تحویل گرفتن شان علیه دولت آنکارا اقدام قانونی انجام دهد. معاون امور بین الملل گمرک جمهوری اسلامی اگفته است که تنها در دو صورت خروج این حجم از طلا از کشور امکان پذیر است : یا اینکه در سطح بین الملل چنین کاری صورت بپذیرد "یا اینکه رئیس جمهوری دستور آن را بدهد که آن هم تشکیلات خود را دارد." به گفتۀ کارشناسان این همه ابهام و پرسش در مورد خروج این حجم از پول و سرمایه از ایران نشان می دهد که تا کجا وجوه کلان کشور می تواند در معرض آسیب های جدی و دست اندازی باشد و همچنین این پرسش کلیدی را مطرح می کند که مبادی خروجی و ورودی کشور در کنترل چه نیروهایی است.

نشست کروبی و ادوار تحکیم وحدت ، آخرین وضعیت عبداله مومنی و بیانیه سازمان

مهدي كروبي در ديدار با اعضاي سازمان دانش آموختگان:تاكيد مي كنيم كه در انتخابات تقلب شده است
مهدی کروبی باردیگر تقلب در دهمین انتخابات ریاست جمهوری را امری قطعی دانست و تاکید کرد تقلب تنها محدود به این انتخابات نبوده است اما در این انتخابات به گونه ای انجام شد که عملا در نتیجه انتخابات سرنوشت ساز بوده است.
کاندیدای معترض ریاست جمهوری در دیدار با اعضای شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت)از احزاب حامی کاندیداتوری خود، با بیان این مطلب به دادگاه فعالان سیاسی و پخش اعترافات تلویزیونی اشاره کرد و گفت: "برگزاری شتاب زده این دادگاه و و اعترافات پخش شده، حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری را وارد فصل جدید کرده است. آنچه در این دادگاه به عنوان کیفرخواست خوانده شد در واقع یک اعلامیه سیاسی بود و نه یک کیفرخواست حقوقی، به دادگاه کشاندن و اعتراف گرفتن از افرادی که دوران طولانی در این کشور سابقه حضور در مناصب دولتی از معاونت رییس جمهور تا وزارت داشته اند نشان می دهد که آقایان خود را برای برنامه های جدیدی آماده کرده اند".
کروبی با تحلیل برنامه جدید مورد نظر حاکمیت گفت: "می خواهند این موضوع را بگویند که اساسا تقلبی در کار نبوده است بنابراین اصل حرکت های انجام شده زیر سوال است و عنوان تقلب برای صحنه سازی جهت آشوب بوده است. در حالی که ما از حرف خود بازنگشته ایم به صراحت می گوییم که در این انتخابات به صورت گسترده تقلب شده است و در انتخابات قبلی نیز تقلب وجود داشته است اما در این انتخابات این تقلب گسترده نتیجه انتخابات را تغییر داده است".
کروبی در ادامه گفت: "ما از ابتدای حرکت بر امام و راه ایشان، قانون اساسی و جمهوری اسلامی تاکید داشته ایم و در برابر این هجمه ها که ممکن است به سخت گیری ها و برخوردهای شدیدتر منجرشود از حرفمان که همانا تاکید بر جمهوریت و اسلامیت نظام، و تاکید بر آنچه امام در سال 57 به عنوان جمهوری اسلامی مطرح کردند و مردم نیز در خیابانها و شعارهای خود بر تحقق آن تاکید داشتند کوتاه نمی آییم. اصل برای ما قانون اساسی و عمل به آن است البته همانطور که قبلا نیز گفته شده قانون اساسی قرآن نیست که قابل تغییر نباشد بلکه می توان آن را اصلاح نیز کرد".
کروبی با انتقاد از اظهارات اخیر دبیر شورای نگهبان و شیخ محمد یزدی گفت: "حرف ما این است که جمهوری اسلامی که در سال 57 به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی با رهبری امام بر اساس رای مردم شکل گرفت آن جمهوری اسلامی نیست که اقای جنتی و اقای یزدی می گویند و بر اساس همین اصول جمهوریت و اسلامیت بر حرف خود پای می فشاریم".
کروبی همچنین با اشاره به حوادث ناگوار پس از انتخابات گفت: "افرادی که در حوادث پس از انتخابات کشته شده‌اند، مرگشان یک مرگ شخصی نبوده است. ما از همه مردم خواستیم که در انتخابات شرکت کنند و پس از آنکه آن حوادث اتفاق افتاد مردم به خیابان آمدند تا ببینند تکلیف رای آنها چه شد؟ کسانی که کشته شدند برای پیگیری رای خود اعتراض داشتند و ما نمی توانیم از کنار حق پایمال شده آنان بگذریم چرا که ما از آنها خواستیم که در انتخابات شرکت کنند تا سرنوشت امورشان به دست خودشان باشد".
مهدی کروبی همچنین توصیه کرد: "در شعارها و بیانیه‌ها ما باید برجمهوری اسلامی مطابق آنچه در روزهای اول انقلاب از سوی امام و مردم مطرح بوده است، تاکید کنیم" .
در ابتدای این دیدار، حسن اسدی زیدآبادی عضو شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران طی سخنانی به تشریح روند مواضع این سازمان پیش و پس از انتخابات پرداخت و گفت: "شرایط امنیتی و بسته‌ای که در کشور پس از 22 خرداد حاکم شد و روند تحولات را به سمت و سوی دیگری کشاند مانع از آن شد که دیدار اعضای سازمان دانش آموختگان ایران با کاندیدای مورد حمایتشان به منظور بررسی عملکرد انتخاباتی زودتر از این برگزار شود".
عضو شورای مرکزی ادوار تحکیم وحدت خطاب به مهدی کروبی ادامه داد: "اکنون بیش از 40 روز از انتخابات می‌گذرد و می‌خواهم جلسه ای را یادآوری کنم که بیشتر از 40روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری با شما به عنوان یکی از کاندیداهای مطرح ریاست جمهوری داشتیم و در آن احمد زیدآبادی و عبدالله مومنی در کنار ما و شما بودند و چندی پس از آن موضع سازمان مبنی بر حمایت از کاندیداتوری جنابعالی اعلام شد، در آن جلسه دکتر زیدآبادی دبیرکل سازمان یکی از مسایل نگران کننده را بحث صیانت از آراء رای دهندگان دانست و پرسش‌هایی را خطاب به شما مطرح کرد، اما اینک شاهدیم که زیدآبادی و مومنی در سلول‌های انفرادی هستند و تعداد دیگری از اعضای سازمان نیز طی این مدت بازداشت، تهدید یا احضار شده‌اند و ما امروز باید در مورد حفظ و صیانت از جان آنها و سایر رای دهندگان از شما کمک بخواهیم".
اسدی زیدآبادی مواضع و عملکرد مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری را ارزشمند و ماندگار توصیف کرد و افزود: "گرچه تلخکامی‌های پس از انتخابات مانع از پرداختن به نحوه عملکرد تبلیغاتی آقای کروبی شده است اما به جرات می‌توان گفت نوع تبلیغات، برنامه‌های مکتوب و مواضع و پیمان‌های منتشر شده از سوی ایشان در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری یک مجموعه نسبتا کامل از مشکلات و مطالبات جامعه مدنی و به طور کلی اقشار مختلف مردم را گردآورد و البته راه حل‌های بسیار خوبی را نیز برای رفع آنان پیشنهاد داد که قطعا آن فعالیت‌ها و مواضع به عنوان یک مجموعه ارزشمند و قابل توجه در تاریخ فعالیت‌های سیاسی به یادگار خواهد ماند".
عضو شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم وحدت همچنین بار دیگر اعتراض تشکل متبوع خود را نسبت به اعمال خشونت‌های بی سابقه از سوی حاکمیت نسبت به معترضان به نتیجه انتخابات بیان کرده و بر موضع این سازمان مبنی بر عدم مشروعیت دولت برآمده از انتخابات کودتاگونه وتشکیل جبهه‌ای ملی و فراگیر از معترضان به وضع موجود با رهبری چهره‌های شاخص اصلاح طلب و تحول‌خواه تاکید کرد.
منبع : ادوارنيوز

عبدالله مومنی در زندان قدرت تکلم و حرکت را از دست داده است
عبدالله مومنی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت)، 45 روز پیش در حالی در دفتر ستاد شهروند مهدی کروبی بازداشت شد که به گفته شاهدان عینی، ماموران امنیتی او رابا خشونت هر چه تمام تر و ضرب و شتم شدید و بدون ارائه هیچ حکمی با خود بردند، اکنون اما با گذشت 45 روز زندان، وی نزدیک به 20 کیلو وزن کم کرده و تعادل روحی و جسمی اش را از دست داده است.
همسر وی که دیروز با وی ملاقات داشته از این وضعیت نگران کننده با تحول خواهی سخن گفته است.
همسر، برادر و فرزندان عبدالله مومنی روز گذشته در زندان اوین با او در حالی دیدار کردند که این فعال دانشجویی نه قدرت تکلم داشت و نه قدرت راه رفتن.
فاطمه آدینه وند، همسر مومنی که به شدت نگران و ملتهب بود به تحول خواهی گفت: بچه های من اصلا آقای مومنی را نشناختند و به شدت از دیدن او شوکه شدیم.
وی می افزاید: از زندان اوین او را با ماشین سبز رنگی آوردند؛ از ماشین که پیاده شد اگر من و برادرش او را نمی گرفتیم می افتاد. حتی نمی توانست یک قدم راه برود. کمک کردیم و وارد اتاق ملاقات شدیم.
همسر مومنی با بیان اینکه "آنچه که می دیدیم را باور نمی کردیم" توضیح میدهد: ریش و موهای عبدالله بلند شده و کاملا به هم ریخته و صورتش از فرط لاغری به شدت سیاه شده، زیر چشم ها گود رفته و کبود بود.
خانم ادینه وند می افزاید: صدای عبدالله به شدت لرزان بود و اصلا قدرت حرف زدن نداشت و بچه ها از دیدن وضعیت او به شدت ترسیده و فقط گریه می کردند و مدام می پرسیدند چه بلایی سر بابا اومده؟
به گفته او عبدالله مومنی تعادل روحی و روانی نداشت و فقط احوالپرسی می کرد و مدام می گفت "جای من خوب است".
خانم آدینه وند با بیان اینکه "اگر جای او خوب است پس چرا به این شکل درآمده" می افزاید: تنها چیزی که عبدالله گفت این بود که دو روزست روزه ام. ما دیگر هیچ چیزی از او نشنیدیم.
وی با بیان اینکه همسرش همچنان در انفرادی است و بازجویی او تمام نشده می گوید: همسرم شدیدا تحت فشار روحی و جسمی و شکنجه است و نزدیک 20 کیلو وزن کم کرده است.
خانم آدینه وند تاکید می کند: آن کسی که امروز دیدیم اصلا عبدالله مومنی نبود؛ فقط یک پوست و استخوانی بود که تعادل روحی و روانی و قدرت حرف زدن وایستادن و راه رفتن نداشت.هیچ چیزی از عبدالله نمانده است.
به گفته همسر مومنی این ملاقات فقط ده دقیقه و در حضور بازجوی این فعال دانشجویی صورت گرفته و بازجو با قرار دادن ضبط صوتی روی میز تمام مکالمات را ضبط کرده است.
همسر مومنی با بیان اینکه "بچه ها شوکه شده و ترسیده اند" می گوید: از وقتی برگشته ایم بچه ها فقط در حال گریه کردن هستند و نگران پدرشان که چه اتفاقی افتاده و نمی توانیم آنها را آرام کنیم.
وی با انتقاد شدید از وضعیت همسرش می افزاید: امروز که گریه بچه ها و وضعیت عبدالله را دیدم به بازجو گفتم آیا این حق ماست در زندگی که 5 شهید داده ایم و عزیزانمان رفته اند تا ما در آرامش زندگی کنیم؟ اکنون با این آدم چه کرده اید؟ چه بلایی سر او آورده اید؟
بازجوی مومنی هیچ پاسخی نداده و زود ملاقات را به پایان رسانده و مجددا مومنی را با ماشین سبز برده اند.
خانم آدینه وند می گوید: یکبار صدام زندگی مرا نابود کرد و شوهرم رفت و شهید شد که بچه های این مملکت و ما در آرامش زندگی کنیم. امروز با دیدن عبدالله در آن وضعیت، باز صدام جلوی چشمان من زنده شد. چیزی از عبدالله من نمانده و من متاسفم که اینها مدام دم از عدالت میزنند و اینگونه رفتار می کنند.
خانم مومنی که به شدت نگران و ملتهب است، توان صحبت بیش از این راندارد. روز سه شنبه نیز عبدالله مومنی را مجبور کرده بودند با همسرش تماس گرفته و از او بخواهد هیچ گونه مصاحبه و اطلاع رسانی درباره او انجام ندهد. در این تماس تلفنی مومنی با لحنی به شدت عصبی و صدایی لرزان از همسرش خواسته بود: "به جای مصاحبه درباره پرونده و وضعیت من، به بچه داری بپرداز."
از سوی دیگر همسر مومنی روز دوشنبه خبر از تماس تلفنی این فعال سرشناس دانشجویی داده و گفته بود: صدای او به قدری ضعیف و بریده بود که در کلام اول او را نشناختم. او در جملات کوتاه و بریده بریده خود تصریح کرد که در زندان انفرادی و زیر فشار شدید بازجویی است.
فاطمه ادینه وند با بیان اینکه "این اولین بار نیست که عبدالله مومنی بازداشت و زندان انفرادی را تجربه می کند اما لحن صدای او و نحوه صحبتهایش نشان می داد که شدیدا تحت فشار قرار دارد"، نسبت به زیر فشار بودن فعالان سیاسی برای اعتراف ساختگی هشدار داده و گفته بود: "من در پایان تماس تلفنی به عبدالله تاکید کردم که مبادا از قرص هایی که به آقای ابطحی دادند و او را مجبور به اعتراف ساختگی کرده‌اند بخورد."
این مصاحبه چنان بازجو ها را به هراس انداخت که این زندانی را که بیش از 50 روز است در انفرادی و در شرایط ایزوله کامل و تحت شدیدترین فشارهای روحی و جسمی قرار دارد مجبور کردند با همسرش تماس بگیرد و با عصبانیت از او بخواهد هیچ گونه مصاحبه و پیگیری در باره پرونده و وضعیت او انجام ندهد.


نامه فرزندان مومنی
در 12 مرداد امسال حمیدرضا و امیر رضا مومنی، فرزندان عبدالله مومنی نامه ای برای پدرشان نوشته بودند که در آن خطاب به عبدالله مومنی آمده بود:
پدر جان سلام؛
فصل تابستان برای همه مردم، لااقل دانش‌آموزان، روزهای نشاط و سفر و تعطیلات است، همه در كنار پدر و مادر راهی سفر می‌شوند و خاطره‌های خوشی را برای باقی سال به ذهن می‌سپارند. اما این فصل برای ما دو برادر و فرزندان همه فعالان سیاسی در بند كه تنها به دلیل دفاع از مطالبات شهروندی در زندان به سر می‌برند، تلخ شده است. این تلخی را اولین بار نیست كه می‌چشیم، حداقل برای ما این سومین تابستان تلخ است، تابستان 82، 86 و اكنون تابستان تلخ 88. تابستان 82 خوب نمی‌دانستیم كه چرا تو پدر باید راهی زندان شوی، تابستان 86 اما بی‌گناهی‌ات را درك كردیم، درست آن موقع كه برای بردنت به خانه‌مان آمدند، هر دو بار بی‌آنكه اتهامی ثابت شود و دادگاهی برایت برگزار شود، آزاد شدی و ما باز هم فهمیدیم كه تنها گناه پدرمان دفاع از آزادی است. اما این بار جرم تو چیست، پدر؟ جرم تو شركت در انتخابات است، این بار می‌دانیم كه تو نه به بهانه تحریم انتخابات بلكه به دلیل رای دادن بازداشت شده‌ای. اكنون 40 روز از زندانی شدنت می‌گذرد و ما هر لحظه بی‌قرار این سوال را در ذهن‌مان تكرار می‌كنیم كه راستی بابا كی آزاد می‌شود؟ جرم یك معلم آزاداندیش چیست؟ اما باز هم جوابی نداریم، تنها چشم به آسمان دوخته‌ایم و از تنها پناهگاه‌مان خدا یاری می‌طلبیم تا تو پدر و دیگر مردانی كه مانند تو می‌اندیشند، آزاد شوند چراكه خداوند همه انسان‌ها را آزاد آفریده است.

نامه همسر مومنی
همسر مومنی نیز در نامه ای سرگشاده برای همسرش نوشته است: "نمی‌دانم تو را به كدامین گناه ناكرده به زندان افكنده‌اند ولی این را نیك می‌دانم كه راهی كه برادر شهیدت پیمود، تو را بر آن داشت كه در راه اعتلای ایران و رعایت حقوق شهروندی و نیل به آزادی گام‌برداری و از حریم‌شكنان آزادی هراسی به دل راه ندهی."
در نامه خانم آدینه وند آمده است: "راستی این روزها به این می‌اندیشم كه برادر شهیدت برای آنكه من و فرزندانم در این كشور زندگی آرام و ارزشمندی داشته باشیم خود را به كشتن داده بود اما امروز كه آرامش زندگی‌ام را از دست رفته می‌بینم و تو را در زندان، وحشت وجودم را فرامی‌گیرد. نمی‌دانم چرا سارقان مسلح و قاچاقچیان موادمخدر اجازه ملاقات با خانواده‌های خود را دارند اما آنهایی كه برای حقوق شهروندی و آزادی انسانی به زندان افتاده‌اند حق دیدار با خانواده را ندارند و بدون حقوق حداقلی در زندان به سر می‌برند. مگر گناه تو دفاع از حقوق شهروندی و استقلال و حاكمیت ملی نیست؟ آیا این جرم است؟ آیا خونی كه این روزها بر خیابان‌های تهران ریخته شد، در راستای اجرای قانون اساسی بود؟"
عبدالله مومنی پیش از این چندین بار به خاطر فعالیت های حقوق بشری و دانشجویی به زندان رفته است؛ او از جمله در ۱۸ تیر سال ۱۳۸۶ پس از حمله مسلحانه نیروهای امنیتی به دفترسازمان دانش آموختگان بازداشت و وقتی آزاد شد بسیار لاغر و ضعیف شده بود؛ ۱۴ کیلو وزن کم کرده و به شدت بیمار بود. خود وی تا کنون درباره علت این بیماری در زندان در مجامع رسمی سکوت کرده است.
حسن اسدی زیدآبادی: عمده نگرانی ما سلامت روحی و جسمی زیدآبادی و مومنی است
به نظر ما بازداشت‌های اخیر فعالان سیاسی و از جمله آقایان زیدآبادی و مومنی یک نوع گروگانگیری سیاسی از سوی حکومت است تا به این شکل احزاب و تشکل‌های اصلاح طلب و تحول‌خواه را ناکارآمد کرده تا با کمترین اعتراض و افشاگری در مقابل جنایات و سرکوب‌های خود مواجه باشند.
عبدالله مومنی و احمد زیدآبادی سخن گو و دبیر کل اعضای سازمان دانش آموخته‌گان ایران اکنون نزدیک به 50 روز است که در زندان نگه‌داری می‌شوند. خبرهای نگران کننده‌یی از وضعیت زندانیان بازداشت شده مبنی بر شکنجه و تحت فشار گذاشتن آن‌ها برای اعتراف‌گیری به گوش می‌رسد. دادگاه برگزار شده در 10 مرداد هم به این شایعه را تا حد واقعیت نزدیک کرده است. با حسن اسدی عضو شورای مرکزی سازمان دانش‌آموخته‌گان ایران (ادوار تحکیم وحدت) در مورد آخرین وضعیت دو عضو زندانی این سازمان به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید

آخرین وضعیت عبدالله مومنی و احمد زید آبادی چه گونه است؟
از نظر وضعیت حقوقی و جریان دادرسی آقایان زیدآبادی و مومنی باید بگویم که متاسفانه تاکنون وکیل مدافع آنها امکان دسترسی به پرونده و اطلاع از اتهامات وارده را نداشته است و همچنانکه از قبل نیز اعلام کرده بودیم به گمان ما هیچ روند قانونی و حقوقی در رابطه با بازداشت این دو و سایر فعالان سیاسی در جریان نبوده است که اکنون با معیارهای قانونی وضعیت سنجیده شود، در حال حاضر عمده ترین نگرانی ما و خانواده این عزیزان مساله سلامت جسمی و روحی آنان است که بر اساس اطلاعات به دست آمده در معرض خطر جدی است.
آقایان مومنی و زيدآبادی تاکنون چند تماس تلفنی با خانواده‌ داشته‌اند اما متاسفانه امکان ملاقات برای هیچیک از آنان فراهم نشده است.
در مورد محل نگهداری هم باید بگویم که مطابق اطلاعات ما آقای دکتر زیدآبادی که در موج اول بازداشتها دستگیر شده‌اند در بازداشت‌گاه‌های زیر نظر قوه قضاییه و وزارت اطلاعات مانند بند209 نگهداری نمی‌شوند و احتمالا در بند 2 الف که گفته می شود در کنترل اطلاعات سپاه است نگهداری می‌شوند. اما آقای مومنی در بند 209 وزارت اطلاعات زندانی هستند.
علت بازداشت چیست؟ سازمان دانش آموختگان ایران چه پیگیری های تا به حال انجام داده است؟
به نظر ما بازداشت‌های اخیر فعالان سیاسی و از جمله آقایان زیدآبادی و مومنی یک نوع گروگانگیری سیاسی از سوی حکومت است تا به این شکل احزاب و تشکل‌های اصلاح طلب و تحول‌خواه را ناکارآمد کرده تا با کمترین اعتراض و افشاگری در مقابل جنایات و سرکوب‌های خود مواجه باشند.
نوع عملکرد غیرقانونی محاکم عملا امکان پی‌گیری را منتفی کرده است اما سازمان بارها اعتراض خود را اعلام کرده و تاکید کرده است که از هیچ ابزار مسالمت آمیزی برای رهایی اعضای خود دریغ نخواهد کرد.
قاضی مرتضوی اخیرا گفته که تمام افرادی که در حال حاضر در زندان هستند "اغتشاشگرند" و "اسناد و مدارک کافی وجود دارد که در تخریب اموال عمومی و ایجاد التهاب نقش داشتند." این در حالی است که این دو وبسیاری از زندانیان از ابتدای حوادث بعد از انتخابات بازداشت شده اند! نظر شما چیست؟
خب این مساله تنها یکی از مواردی است که غیرقانونی بودن و واهی بودن اتهامات وارده را نشان می‌دهد، آقایان مدعی هستند که سران آشوب‌ها را بازداشت کرده‌اند اما به این پرسش پاسخ نمی‌دهند که چرا اعتراضات مردمی پس از این بازداشت‌ها شدت گرفت و اکنون که بیش از 50 روز از این دستگیری فله ای می گذرد هنوز اعتراضات مردمی فروکش نکرده است؟‌
تا کنون اتهام خاصی برای مومنی و زیدآبادی اعلام شده است؟
اطلاعی از محتوای پرونده نداریم اما قابل پیش بینی است که اتهامات تکراری اقدام علیه امنیت و ... این بار نیز مطرح باشد،‌اما به طور جزیی خیر اطلاعی نداریم.
خبرهای نگران کننده یی از وضعیت بازداشت گاه ها و زندان ها به گوش می رسد. مسائلی که در گذشته هم مطرح بوده اند. بازداشت عبدالله مومنی هم بنابر گزارش ها با خشونت همراه بوده است. پروژه اعتراف گیری هم مطرح است. در بازداشت نگاه داشتن این دو و بی خبر نگه داشتن خانواده را بر چه اساسی می دانید؟
بله متاسفانه در مورد بازداشت آقایان زیدآبادی و مومنی تا لحظه‌ای که شاهدان دیده اند در هنگام بازداشت کاملا به شکل خشونت آمیزی رفتار شده است به ویژه این وضع در مورد آقای مومنی خیلی با شدت صورت گرفته به شکلی که در هنگام بازداشت ایشان شاهدان عینی گفته اند که چند تن از ماموران امنیتی در هنگام بازداشت برای مدت طولانی ایشان را مورد ضرب و شتم شدیدی قرار داده‌اند،‌ اما در مورد وضع درون بازداشت‌گاه اطلاع دقیقی نداریم، گرچه باید بگویم که تماس‌های تلفنی که اخیرا با خانواده از سوی آقای زیدآبادی و مومنی بر قرار شده است و نوع صحبت آقایان به نگرانی خانواده‌ها افزوده است و همانطور که گفتم این مساله یعنی حفظ جان و سلامتی بازداشت شدگان اکنون مهمترین نگرانی ما را تشکیل می‌دهد.
منبع خبر : مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
بیانیه سازمان دانش آموختگان ایران: تایید دولت با توسل به خون‌های به ناحق ریخته ممکن شده است/
سازمان دانش آموختگان ایران، چهارمین بیانیه خود پس از کودتای 22 خرداد را در واکنش به دادگاه روز شنبه ، تنفیذ
حکم ریاست جمهوری و نگرانی نسبت به وضعیت بازداشت دبیرکل و سخنگوی خود منتشر ساخت.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
ملت شریف ایران؛
بیدادگاه برپا شده برای محاکمه تعدادی از فعالان سیاسی و ده‌ها تن از شهروندان معترض به کودتای 22 خرداد و کشتارها و سرکوب‌های پس از آن نشان داد که فساد ناشی از تقلب در آراء‌ ملت که در وهله اول دولت و قوه مجریه را از سلامت و مشروعیت انداخته بود، اینک همچون ویروس کشنده‌ای به سایر اجزا و قوای حاکمیت رخنه کرده و دفاع کورکورانه زمامداران و هسته‌های اصلی قدرت از عده‌ای جاهل، جاعل و جانی می‌رود تا یکسره مشروعیت نظامی را که روزی برای تحقق آرمان‌های والای ملی و اخلاقی ملت ایران از پس سالها تحمل مصائب مبارزه با استبداد و خودکامگی شکل گرفته بود، بر باد دهد.
دستگاه قضایی که بایستی «مرجع تظلم خواهی» مردمان باشد اینک به نهادی بدل شده است که بخشی از آن علیه بخش دیگر کودتا کرده، بی اعتنا به دستورات عالیرتبه‌ترین مقام قضایی کشور، شبانه بساط محاکمه جمعی از فرزندان خدوم و خوش سابقه این مملکت را فراهم می‌کند و انبوه خانواده‌های مظلوم، بی‌پناه و داغدار شهدا و زندانیان را با این واقعیت مواجه می‌سازد که دیگر هیچ ملجاء و دادستانی در حاکمیت نیست که به ندای دادخواهی آنان گوش فرا داده و به دادگستری بپردازد.
نمایش بیدادگاه روز ده مردادماه و پرده‌های آتی آن بدان حد از حداقل رعایت تشریفات و بدیهیات برپایی یک محاکمه حتی با استانداردهای معیوب سیستم قضایی فعلی بی بهره است که بی شک برگی سیاه و زشت در تاریخ حقوقی کشور خواهد بود که آیندگان با سرافکندگی بایستی به تحقیق و پژوهش در باب علل وقوع چنین فاجعه‌ای در نظام حقوقی کشوری که بیش از صد سال سودای حاکمیت قانون را در سر داشته است، بپردازند.
براستی حاکمان از برپایی چنین صحنه‌ای از تبلور خودکامگی چه چیزی را جستجو می‌کنند؟ رییس قوه قضاییه که آخرین روزهای ریاست خود را می‌گذراند اگر وجدان خود را به قضاوت گیرد آیا نباید بر سر این ویرانه که وامی‌نهد و در خرابه‌های آن «کرامت انسان» به مسلخ می‌رود، شیون کند؟ آیا پس از ده سال، نتیجه نهایی شعار توسعه قضایی، حبس زدایی و عدالت کیفری انداختن شال‌های رنگی بر گردن قضاتی است که از رعایت بدیهی‌ترین اصول قضایی در دادرسی شانه خالی می‌کنند؟
در محکمه رسوایی که به راه انداخته‌اند بیانیه‌ای سیاسی را با عنوان مجعول، بی سابقه و بدون محتوای «کیفرخواست عمومی» که هیچ جایی در مفاهیم حقوقی تعریف شده ندارد، قرائت می‌کنند و ساعت‌ها از زبان‌ متهمان به مدح و ذم شخصیت‌ها و جریانات سیاسی می‌پردازند و از قانون دم می‌زنند اما بیان آشکار اصل 168 قانون اساسی را که اشعار می‌دارد: «رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری صورت می‌گیرد» زیر پا لگدمال می‌کنند.
ملت ایران؛
امروز با دلی پرخون و در آستانه یکصد و سومین سالگرد پیروزی انقلاب مشروطه با شعار و خواسته اصلی تاسیس عدالتخانه، باید گفت بخش‌هایی از دستگاه قضاء عملا به کارگاه قرون وسطایی تواب‌سازی بدل شده و تنها اثر و کارکرد آن احتمالا خشنودی و ارضای حاکمانی است که عین عبارات و واژگان خود را به طور علنی از زبان منتقدان و مخالفان خود می‌شنوند.
آیا حاکمان می‌پندارند که با پخش چنین نمایشی از رسانه‌های دروغ می‌توانند برای دولت برآمده از کودتای انتخاباتی مشروعیت و مقبولیتی مردمی کسب کنند؟ آیا تصور می‌کنند که با چنین محاکمه‌ای می‌توانند سرپوشی برای آراء به سرقت رفته، شکنجه‌گاه‌های هولناک و جان‌های ستانده شده دست و پا کنند؟ بی شک؛ چنین آرزویی، خیالی باطل است.
ملت ایران امروز می‌داند که «تایید» این دولت تنها با توسل به خون‌هایی که به ناحق به زمین ریخته شده ممکن گردیده است و البته چه آسان می‌توان فرجام چنین حکومتی را ترسیم کرد. تاریخ گواهی می‌دهد که چه بسیار مستبدانی که می‌پنداشتند امکان برپایی کاخ قدرت بر جان و حق سلب شده مردم وجود دارد، اما یگانه حقیقت مشروعیت‌بخش قدرت یعنی «اراده مردم» سرانجام آنان را از خواب غفلت بیدار کرده و بنای حکومت بر سرشان خراب کرده است.
سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) اعلام می‌کند که اقاریر و اعترافات فعالان سیاسی دربند که تاکنون و یا از این پس منتشر شده یا می‌شود تنها از آن جهت قابل توجه است که سند و مدرکی در جهت اثبات جرایم عوامل تهیه آن پیش‌روی محاکم صالح و مستقلی می‌گذارد که در آینده به جنایات گسترده و نظام‌مند رخ داده در این مدت رسیدگی خواهند کرد و جز این هیچ‌گونه ارزشی ندارد.
سازمان ادوارتحکیم وحدت همچنین بار دیگر نگرانی خود را از تداوم بازداشت آقایان احمد زیدآبادی و عبدالله مومنی دبیرکل و سخنگوی این سازمان اعلام داشته و تاکید می‌کند که حفظ جان کلیه بازداشت‌شدگان و از جمله این دو تن مستقیما برعهده حاکمیت و عوامل این گروگانگیری سیاسی بوده و نیز اعلام می‌دارد که این سازمان از هیچ ابزار قانونی و مسالمت‌آمیزی در جهت دفاع از حقوق اعضای خود و سایر بازداشت‌شدگان بی‌گناه، نخواهد گذشت.
سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت)
سیزدهم مردادماه 1388

آیا می توان احمدی نژاد را محاکمه کرد؟


شصت تن از روشنفکران و فعالان مدنی ایرانی از کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد خواستند پرونده‌ای برای محمود احمدی‌ نژاد با عنوان «جنایت علیه بشریت» تصویب کرده و در اختیار شورای امنیت قرار دهد تا وی تحت تعقیب قضایی قرار گیرد.
در این نامه با رد هرگونه طرح‌ جنگ و تحریمی علیه ایران، از جهانیان و سازمان‌های بین‌المللی خواسته شده از حقوق انسانی مردم ایران دفاع ‌کرده و "سرکوب و ارعاب و تبعیض" حکومت را محکوم کنند.
امضا کنندگان، از کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل خواسته اند تا محمود احمدی نژاد و دیگر افرادی را که به گفته آنها در سرکوب مردم نقش مستقیم داشته و دارند، به محض خروج از ایران بازداشت کرده و به دست عدالت بسپارند.
مهدی خانبابا تهرانی یکی از امضا کنندگان نامه مذکور می گوید این اولین بار است که چنین درخواستی برای پیگرد رئیس حکومت ایران از سوی شهروندان ایرانی به یک نهاد بین المللی داده می شود.
او همچنین گفت "پیشینه نقض حقوق بشر توسط سران جمهوری اسلامی آشکارا در دادگاه میکونوس در برلین معلوم شد و حکم بازداشت تعدادی ازآنها هم در آن زمان صادرشد. اما با توجه به شرایط کنونی و کودتای انتخاباتی، دستگیری هزاران نفر و کشته شدن بسیاری نشان از آن دارد که حکومت ایران به ویژه دولت احمدی نژاد هیچ نوع مواضع قانونی را در نظر نخواهند داشت."
او افزود "از آنجا که امکان چنین پی گیری در داخل ایران نیست، عده ای از شهروندان ایرانی از جمله من متنی را به صورت دادخواهی تهیه کردیم تا با آن به مراجع بین المللی مراجعه کنیم."
شهرنوش پارسی پور یکی دیگر از امضا کنندگان، دلیل امضا کردن چنین نامه ای را این طور شرح می دهد "ما مرگ افرادی چون ندا را دیدیم. در چنین حالتی می شود از یک دولت پرسید شما به چه حقی به خودت اجازه می دهی که مردم را بکشی."
خانم پارسی پور افزود "این افراد گوشت دم توپ نیستند و عصر ارباب رعیتی نیز به پایان رسیده است و شما باید جوابگوی تک تک این قتل ها، اذیت و آزارها و فشارهای روی آنها باشید. شما باید پاسخ این اتفاق ها را بدهید. هم جامعه ایران و هم جامعه بشری منتظر این پاسخ است."
اما آیا کمیساریای عالی حقوق بشر، این قدرت اجرایی را دارد که رئیس جمهور یک کشور را تحت پیگرد قضایی قرار دهد، و از سوی دیگر آیا می توان اثبات کرد که تمام اتفاقات رخ داده در روزهای گذشته از جمله کشته شدن تعدادی از شهروندان ایرانی به دستور آقای احمدی نژاد صورت گرفته است؟
عبدالکریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون جهانی جوامع حقوق بشر می گوید "ده سال پیش جرائم بین المللی در اساسنامه دادگاه جزایی بین المللی که به تصویب سازمان ملل متحد رسید، تعریف شده است. این جرائم شامل جنایات جنگی، جنایات برضد بشریت و کشتار دسته جمعی یا قتل عام می شود."
آقای لاهیجی گفت "هر چند ایران کنوانسیون مربوط به این دادگاه را امضا کرد ولی تا کنون الحاق قانونی آن صورت نگرفته چون مجلس ایران هنوز آن را تصویب نکرده است. بنابراین هنوز شرایط برای اینکه دولت ایران را به دادگاه بین المللی فراخواند از نظر قانون فراهم نشده است."
او افزود "در چهارچوب همین اساسنامه، تنها مرجعی که می تواند پرونده ای را در ارتباط با جنایات بین المللی به دادگاه جزایی بین المللی ارجاع دهد، شورای امنیت سازمان ملل است."
حقوقدانان می گویند کمیساریای عالی حقوق بشر اولا خودش توانایی تحت تعقیب قرار دادن مجرمان را ندارد و باید این درخواست را از طریق شورای امنیت ملی سازمان ملل متحد به دادگاه کیفری بین المللی بدهد، اما هیچ تضمینی نیست که اعضای کمیساریا که اغلب از ایران حمایت می کنند رای به پیگرد قضایی آقای احمدی نژاد بدهند.
به گفته این دسته از حقوقدانان، حتی اگر چنین دادخواستی به دادگاه کیفری بین المللی داده شود، احتمال برخورد قضایی با متهمان به دلیل وجود حفره های قانونی و لزوم یافتن مدارک محکمه پسند اندک است.
برخی حقوقدانان پیشنهاد می کنند نهادهای بین المللی برای جلوگیری از تشویق شدن جنایتکاران به ارتکاب جنایات بیشتر، باید ساز و کار حقوقی تازه ای برای پاسداری از حقوق بشر تعریف و تعبیه کرد.

آیت الله صانعی: اعتنای به اعترافات معترضان "مخالفت آشکار با قرآن" است


یکی دیگر از مراجع تقلید شیعیان، اخذ و پخش اعترافات بازداشت شدگان اعتراضات به نتیجه انتخابات را به شدت محکوم کرده و همزمان اعلام شده که دومین جلسه دادگاه یکصد تن از معترضان به نتیجه انتخابات به تعویق افتاده است.
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید در قم، متن بیانیه او را انتشار داده که در آن، ضمن تقدیر از شرکت گسترده مردم در رای گیری انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، آمده است که هدف رای دهندگان این بود که "به دنیا نشان دهند که آزادی موهبتی خدادادی است و هیچکس نمی تواند مانع و سلب کننده آن از دریای انسان ها باشد."
آیت الله صانعی گفته است که پس از پایان رای گیری "به ناگهان فرزندان انقلاب به گوشه های زندان افتادند، جوانان عزیز طعم تلخ باتوم و گاز اشک آور را تجربه کردند و به ناگاه مجروحان و شهدایی بر جای ماند و این همه تنها به خاطر این بود که مشروعیت انتخابات مورد پرسش واقع شده بود."

این مرجع تقلید نحوه برخورد با اعتراضات بعد از انتخابات را محکوم دانسته و نوشته است "آیا سزاوار بود که پاسخ انتقاد و اعتراض آنها را چنین بدهثم و ناخواسته ایجاد بحران نماییم و تمام آن اعترض ها را به دول خارجی نسبت داده و بی اعتنا به سرنوشت محتوم تمام مستبدان و ظالمان، آنها را وابسته به دنیای غرب بدانیم؟"
آیت الله صانعی در این بیانیه دادگاه یکصد تن از بازداشت شدگان اعتراضات اخیر را دادگاهی دانسته که "هویت و چگونگی آن از پیش مشخص بود" و افزوده است که برگزار کنندگان این دادگاه "نه تنها به مردم، بلکه به نخبگان آنان و کسانی که عمر و جوانی خویش را وقف خدمت به اسلام، انقلاب و جمهوری اسلامی نموده اند نیز رحم نکردند."
وی دستگاه های امنیتی و قضایی را متهم می کند که بازداشت شدگان را "با انواع فشارهای روحی و روانی و نگه داشتن طولانی مدت در سلول های انفرادی و قطع ارتباط با خارج از سلول و بی خبر نگهداشتن از همه مسایل روبرو ساختند و مهمتر از همه، خانواده های بی گناه آنها را از سرنوشت عزیزانشان بی خبر گذاشتند."
این مرجع تقلید در ادامه بیانیه خود می نویسد که براساس آیات قرآن، "هرگونه اعتنا به ستمکاران و ظالمان و اعتماد بر آنان را به جهاتی از جمله افزایش جرات ظالمان و سرکوبگران آزادی های خدادادی، گناهی خطرناک" است و می افزاید که خود را ملزم می داند تا در مورد دادگاه حدود یکصد تن از متهمان، نکاتی را تذکر دهد.
لزوم بی اعتنایی به اعترافات اجباری
آیت الله صانعی این دادگاه را، اگرنه در نظام قضایی جهان، حداقل در جمهوری اسلامی بدعتی نو می شمارد که برگزاری آن "قطعا با گناهانی همراه است."
وی در مورد اعترافاتی که از بازداشت شدگان اخذ شده، می نویسد که این اعترافات "نه تنها بی ارزش، بلکه افترا و تهمت، معصیت کبیره و برخلاف همه قوانین، حقوق و کرامت انسان هاست و همه کسانی که به نحوی در نشر اینگونه اعتراف ها دخیل بوده اند، در گناه آنها شریک و سهیم می باشند و همه آنها مستوجب عذاب افترا و تضییع آبروی مردم هستند."
این مرجع تقلید هشدار می دهد که دست اندرکاران اخذ و نشر این اعترافات "در زمانی نه چندان دور، قبل از جزای آخرت، کیفر و جزای عمل خائنانه خود را در این دنیا و در محکمه ای صالح و عادلانه خواهند دید."
آیت الله صانعی در مورد برخورد با این اعترافات می گوید که "نکته مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد، عبارت از بی اعتنایی به این اعتراف گیری ها و عدم ترتیب اثر دادن به آنهاست که ترتیب اثر دادن به آنها، هر چند بسیار ناچیز باشد، اعتماد و اعتنا به ظالمین به حقوق ملت و کرامت انسان ها بوده و مخالفتی روشن و آشکار با قرآن و وحی و حکم الهی می باشد."
آیت الله صانعی پیش از این حکم کرده بود که اعتراف اجباری به جهت جلوگیری از زیان و آسیب به خود و یا دیگران مجاز است اما اعتراف گیرندگان معصیت کار و مستوجب مجازات هستند.
روز شنبه اول اوت (دهم مرداد) نزدیک به یکصد نفر از افرادی که در جریان ناآرامی های پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران بازداشت شده بودند، در جلسه ای در دادگستری تهران مقابل دوربین تلویزیون ایران قرار گرفتند و معاون دادستان تهران در کیفرخواست خود آنها را به تلاش برای سازماندهی و اجرای طرحی برای کودتای مخملی متهم کرد.
بعدا، تلویزیون دولتی ایران آنچه را که اعترافات تعدادی از مقامات ارشد سابق جمهوری اسلامی قلمداد شده بود پخش کرد که جملگی از شرایط خود در زندان ابراز رضامندی کرده و اتهامات سنگینی را علیه خود و برخی دیگر از شخصیت های معترض به نتیجه انتخابات مطرح کردند.
برگزاری این دادگاه و شیوه برخورد با کسانی که به عنوان متهم در آن حاضر شده بودند با انتقادات شدید کارشناسان حقوقی و نهادهای مدافع حقوق بشر در داخل و خارج از ایران مواجه شده که گفته اند اعتراقات متهمان فاقد ارزش حقوقی و این دادگاه، نحوه دادرسی در آن و احکامی که ممکن است صادر کند بی اعتبار است.
آیت الله حسینعلی منتظری، از دیگر مراجع تقلید شیعیان هم با انتشار پیامی دادگاه یکصد تن از بازداشت شدگان اعتراضات پس از انتخابات را محکوم کرد و آن را "فرمایشی" و پخش اعترافات چند تن از بازداشت شدگان از تلویزیون را "غیرشرعی و غیراخلاقی" خواند.
قرار بود دومین جلسه دادگاه این یکصد نفر روز پنجشنبه، 6 اوت (15 مرداد) با حضور وکلای مدافع آنان برگزار شود اما گفته می شود که این دادگاه به روز شنبه موکول شده است.
مقامات قضایی گفته بودند که در جلسه روز پنجشنبه، به وکلای مدافع و متهمان اجازه داده خواهد شد تا کیفرخواست را مطالعه و دفاع خود را آغاز کنند اما وکلای مدافع، که پیشتر به موکلین خود نیز دسترسی نداشته اند، خواستار مهلت بیشتری برای آشنایی با پرونده و آمادگی برای دفاع شدند که تنها با دو روز تعویق موافقت شده است.

کروبی از سیاست های رعب و وحشت انتقاد کرد


مهدی کروبی، یکی از نامزدهای اصلاح طلب انتخابات ریاست جمهوری ایران، در سخنانی در جمع اعضای حزب اعتمادملی از اعمال "شیوه های رعب و وحشت" در کشور انتقاد کرد.
به گزارش سایت حزب اعتماد ملی که آقای کروبی دبیرکل این حزب است، در جمع گروهی از اعضای شورای مرکزی آن از این که مسوولان در پی خاموش کردن اعتراض های مردمی به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری با اعمال شیوه های رعب و وحشت هستند، به شدت انتقاد کرد.
آقای کروبی گفت: "كسانی كه می گویند از پشتیابانی مردم برخوردارند چرا این قدر نیرو به خیابان می آورند كه وقتی حتی كسی قصد آن دارد كه به مراسم فاتحه ای برود با چنین صحنه هایی رو به رو شود."
آقای كروبی با انتقاد از شكل گیری فضای پلیسی در كشور گفت : "‌به اعتقاد من پلیسی كردن فضای كشور به نفع مصحلت ملی نیست و حتی برگزاری چنین دادگاههایی و یا دستگیری های گسترده منافع ملی را در خطر قرار می دهد و حتی نتیجه عكس دارد چرا كه این اخبار در تمام دنیا منعكس می شود."
آقای کروبی استفاده از نظرات "عقلا و نخبگان" را برای خروج از بحران کنونی مهم دانست.
او گفت: "با این دستگیری ها و برنامه های تلویزیونی مشكلی حل نمی شود بلكه باید با بزرگان گفت و گو و مشورت كرد و به مساله خاتمه داد."
آقای کروبی همچنین بعضی اخبار منتشر شده در رسانه ها درباره حضور او در تجمع های روز دوشنبه که در اعتراض به تنفیذ حکم ریاست جمهوری برگزار شده بود، گفت راهی یک مراسم ختم بوده ولی به خاطر نگرانی از جان مردم از خودرو پیاده نشده است.
او گفت: "احساس كردم اگر از ماشین پیاده شوم برای مردم حادثه تلخی روی می دهد چرا كه اگر من پیاده می شدم مردم دور من جمع می شدند و با آنها برخورد می شد و حادثه ای روی می داد و بنابر این دلیل بود كه من از ماشین پیاده نشدم."
آقای کروبی همچنین با اشاره به برنامه پیش روی حزب اعتماد ملی گفت این حزب به عنوان منتقد و رقیب دولت دهم به فعالیت خود ادامه خواهد داد.

از سرنوشت یکی از مادران عزادار هیچ اطلاعی در دست نیست

از سرنوشت زهرا (بهجت) نوذری ، مادر پویا مقصود بیگی دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه که در تاریخ 30 خرداد88 توسط نیروهای امنیتی کرمانشاه دستگیر و تحت شکنجه های وحشتناک در زندان کرمانشاه قرار می گیرد و پس از آزادی فوت می کند ، هیچ اطلاعی در دست نیست . این مادر عزادار برای اعتراض و دادخواهی به کشته شدن فرزندش بدن خود را گل می گیرد و در مقابل اداره اطلاعات کرمانشاه به تنهایی تحصن می کند و در ساعت 10 شب اولینروز تحصن خود دستگیر می شود . زهرا نوذری در جوانی همسر خود را از دست داده و دو فرزند خردسال اش را با کار طاقت فرسای خیاطی اداره کرده و در آستانه فارغ التحصیلي فرزند ارشدش او را به طرز فاجعه آمیزی از دست داده است .اقوام و آشنایان زهرا به شدت تحت فشار هستند و سکوت اختیار کرده اند . مادران عزادار خواهان آزادی فوری این مادر داغدار و عزادار و مجازات عاملان و آمران فجایع پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری هستند .

ترانه مترنم زیبای میهن را از یاد نبریم


ترانه مترنم زیبای میهن را از یاد نبریم. ترانه که دوستان و خانواده آتنا صدایش می زدند زیبا بود انگار جلاد وحشی که به گلباغ میهن زده است زیباترین گل های و خوشترین ترانه ها را نشانه رفته است. به او تجاوز کردند تصور نکنید کینه داشتند اینان دیگر آن ایئولوزی گرایان دو دهه قبل نیستند اراذلی هستند مستخدم جلاد ، برای کشتار،تجاوز و ویرانگری. اما مگر بی پاسخ می ماند این همه جور؟ مگر با ظلم می توان مستدام کرد و مداوم نمود سلطه خود را من چنین گمان نمی کنم شما چطور؟
نامه ذیل را بخوانید در پیوند با ترانه همیشه مترنم میهن سرخ گون ماست:
خواهرم فاطمه!

امروز که نامه شما به خانم رهنورد را خواندم بی اختیار تصمیم گرفتم از دفترچه خاطراتم یک داستان کوچک را تعریف کنم.

زمانی دختری را در تهران میشناختم 27 ساله. به نهایت زیبا. این را همه آنهایی که حتی یک بار او را دیده بودند به یاد دارند. دختری کم و بیش هنرمند که اتفاقی نقاشی‌هاش را دیده بودم. با ذوق می‌کشید هرچند هنوز آنقدرها نقاش نشده بود. دنبال تحصیل هم بود، اما به یاد نمی آورم گفت مدیریت یا چه رشته‌ای در دانشگاه آزاد. آنقدرها درسی که میخواند برایش مهم نبود. حتما تمامش کرده. البته دنبال یاد گرفتن حرفه‌ای بود که هم با ذوقش مطابق باشد و هم بتواند از آن کسب درآمد کند. رفته بود به سمت کلاس‌های آرایشگری و گریم. خیلی خوش لباس بود. همیشه لباس پوشیدنش را دوست داشتم. از انتخاب فرم لباس تا هارمونی رنگ لباس‌ها. با این همه ذوق حتما در کاری که شروع کرده بود، موفق می ‌شد. از آخرین باری که می‌دیدمش زمان زیادی گذشته بود.

یک شب در این هیر و ویر تظاهرات و تجمع و . . . به خوابم آمد که "دیدی چه بلایی سرم آوردن؟!". من بهت زده و نالان از خواب بلند شدم. بی اختیار رفتم سراغ سایت نوروز، همان خبری که تنها با اسم کوچک نوشته بود: آتنا. نه خدایا! نباید درست باشه. رفتم سایت پیک نت، دست و پام شل شده بود. آره خبر درست بود، دختری که تنها به جرم زود رسیدن به کلاس و رفتن تا مسجد قبا به وضعی فجیع کشته شده بود، آتنا (ترانه) موسوی بود.

فاطمه جان!

هیچکس از ترانه یا آتنا، دختر زیبا، خوش لباس، با ادب و کمی اهل شعر و هنر یاد نمی‌ کند. او حتا از یک مرگ خوب هم بی بهره ماند. وقتی شنیدم در بیمارستانی در کرج قصد داشته با شلنگ سرم به وضعی که در آن بوده خاتمه بدهد تمام وجودم را درد پر کرد. حالا هم فقط یک جسم سوخته و پیدا شده در قزوین برای پدر و مادرش باقی مانده.

عزیز من!

آتنا نخبه نبود، سیاسی هم نبود. یک پدر و مادر شجاع هم نداشت که با تشر و تهدید و ارعاب سر جاشون ننشینند. یه همسر مثل شما هم نداشت که چند نامه بنویسد و از حق همسرش دفاع کند. آره! او حتا از داشتن یک مرگ خوب هم محروم شد اما . . .

خواهر من!

من و تو اولین دقایق خودمان را باید صرف آنهایی کنیم که آنقدر غریب، تنها و مهجور کشته شدند یا دارند با این سرنوشت دست و پنجه نرم می‌کنند. حتا با خودشان هم توان بیان آنچه بر آنها رفته را ندارند. بیا از این به بعد به هم نسلی‌هایی فکر کنیم که تک و تنها باید بار نابود شدن خودشان را بکشند و حتی جسارت بیان آن چه بر آنها می رود را ندارند.

نمی‌خواهم هدفمان را فراموش کنم و دقیقا وقتی باید حرف از آینده و امید بزنم گذشته‌ها را مرور کنم؛ ولی گفتن از این خوره روح، شاید برای ما، تنها برخی مواقع لازم باشه.

ایام بکام- سارا

علیرضا دوازده ساله هشت مرداد در بهشت زهرا شهید شد


علیرضا دوازده ساله که با پدرش به بهشت زهرا رفته بود لحظه ای از پدرش جدا شده ، بر اثر ضربات باتون به شهادت رسید. چهار روز، بعد از هشت مرداد، یعنی روز گرامیداشت شهدای بیست و پنج خرداد ، والدین علیرضا موفق شدند پیکر پاک علیرضا، شهید بیگناه و خردسال راه آزادی را تحویل بگیرند.

شیرخفته خبرگزاری

می کوشیم این وبلاگ را به اخبار هر روزه ی حوادث جاری میهن اختصاص دهیم. جدیدترین خبر تجمع گسترده مردم در تهران جلوی بهارستان،توپخانه و بازار تهران است. قرار است در میدان ولیعصر تجمعات اعتراضی ادامه یابد.

بهزاد مهاجر يکي ديگر از جانباختگان جنبش سبز

پیکر بهزاد مهاجر، دیگر جان‌باخته جنبش سبز ظهرروزگذشته در بهشت زهرا در کنار سایر جانباختگان به خاک سپرده شد. بهزاد مهاجر، 47 ساله در جریان راهپیمایی مسالمت‌آمیز 25 خرداد ماه امسال مفقود شد و تا زمان تحویل جسد ، نشانی از وی در فهرست دادسرای انقلاب، زندان اوین و نیز مراکز درمانی موجود نبود. مهوش مهاجر، خواهر بهزاد مهاجر در گفتگو با روز خبر داد که خانواده او شکایت کرده اند و خواهان روشن شدن علت فوت برادرشان و مجازات عاملان و ضاربان او هستند.

مهوش مهاجر، خواهر وی در مصاحبه با روز می گوید: این چه مملکتی است که یک راهپیمایی آرام منجر به کشته شدن عزیزان ما می شود؟ اگر حکومت نظامی برقرار است اعلام کنند که مردم از فلان ساعت بیرون نیایند و گرنه در یک راهپیمایی آرام که هیچ گونه شعاری داده نشده و مسالمت آمیز بوده، چگونه افراد را به ضرب گلوله از بین می برند؟

خانم مهاجر که آخرین بار روز 25 خرداد با برادرش صحبت کرده و پس از آن هیچ خبری از برادرش نداشته می افزاید: برادرم 25 خرداد نزدیک ساعت 9 شب زنگ زد و گفت که در میدان آزادی است و مردم زیادی آمده اند اما همه چیز آرام و عین تاسوعای سال 57 است. پس از این تماس دیگر خبری از او نداشتیم.

وی می افزاید: چندین روز به موبایل و تلفن او زنگ میزدیم و خبری نبود و برادرم و پسرم هر روز به دادگاه انقلاب و زندان اوین و پزشکی مراجعه میکردند بلکه نام او را در لیست بازداشت شدگان ببینند، اما هیچ خبری نبود تا اینکه روز شنبه من و خواهرم به تهران آمدیم و و در مراجعه به پزشکی قانونی کهریزک او را شناسایی کردیم.

به گفته خانم مهاجر، "بهزاد از ناحیه سینه و بازو گلوله خورده ، دهانش زخم و دندان هایش شکسته بود؛ روی سینه اش هم شکاف بزرگی داشت". وی می گوید: در عکس ها از نیمرخ شبیه برادرم بود اما از روبرو هیچ شباهتی به برادرم نداشت.

وی ادامه می دهد: در گواهی فوت نوشته بودند 31/3 از بیمارستان لقمان تحویل پزشکی قانونی کهریزک داده شده است این در حالی است که برادرم 15 روز قبل به این پزشکی قانونی مراجعه کرده بود اما عکس بهزاد جزو کشته شدگان نبود.

وی با بیان اینکه علت فوت را "اصابت گلوله" نوشته اند تاکید می کند که: ما به دادسرای جنایی که کارهای اداری تحویل پیکر برادرمان در آنجا صورت گرفت شکایت کرده ایم و خواهان روشن شدن علت فوت و عاملان آن هستیم و این قضیه را تا آنجا پیگیری خواهیم کرد که عاملان و ضاربان برادرم محاکمه و مجازات شوند. خانم مهاجر می افزاید: برادر من آدم بی تفاوتی نسبت به جامعه اش نبود اما زیاد هم سیاسی نبود و خود را در گیر نمی کرد.



تاثیر الله اکبر مردم بر خانواده شهدا

از سوی دیگر نسرین افضلی از بستگان بهزاد مهاجر خبر داد که روز یکشنبه مادران عزادار به اتفاق مادر مسعود هاشم زاده ، یکی دیگر از جانباختگان بعد از انتخابات به دیدار خانواده مهاجر رفته اند.

وی به روز گفت: مادران عزادار با دسته گلی که با روبان سیاه و سبز تزئین شده بود آمدند و به خانواده دایی همسرم تسلیت گفتند.

خانم افضلی می افزاید: حضور آنان و مردمی که به دیدار این خانواده می آیند به شدت به آنان روحیه بخشیده و آنها را تحت تاثیر قرار داده است. قبلا آنها می خواستند به شهرستان برگردند و می گفتند اینجا غریب هستیم اما همین حضور مادران عزادار و مردمی که حتی سن بالایی دارند آنها را امیدوار کرده است.

به گفته وی در این دیدار مادران عزابه اتفاق خانواده مهاجر، شعر مرغ سحر را زمزمه و به یاد همه شهدا شمع روشن کرده اند.

خانم افضلی تاکید می کند که "الله اکبر های شبانه مردم خیلی روی خانواده این شهید تاثیر گذاشته و از وقتی می بینند مردم همچنان پی گیر خواسته های خود هستند خیلی دلگرم شده اند."



تو ماندی و خاک، ما رفتیم و خشم

در عین حال دیروز نیما نامداری، خواهر زاده بهزاد مهاجر در وبلاگ خود شرحی از وضعیت پیکر این جانباخته اعتراضات مردمی نوشته و توضیح داده است که : تنش سخت مثل سنگ شده‌ نتیجه 50 روز حبس در سردخانه است (سردخانه همان زندان مردگان است؟) غسالها به سختی برش می‌گرداندند بدن یخ‌زده‌اش در گودی سنگ غسل جا نمی‌شود. بدنش باد كرده و متورم است، سرتاسر سینه زیر گردن تا ناف، از این شانه تا آن شانه، صلیب‌وار شكافته شده انگار كالبد شكافی‌اش كرده‌‌‌اند شاید هم دنبال گلوله بوده‌اند. یك دایره كوچك روی سینه چپ، همان‌جا كه روزی قلبی می‌تپیده جای گلوله را نشان می‌دهد. سوراخ روی سفیدی سینه، بد جور به چشم می‌آید برعكس آن سوراخ كوچك دیگر كه پشت بازوی راست جا خوش كرده و كسی نمی‌بیندش. بی‌دلیل هم نیست وقتی جنازه را برمی‌گردانند آنقدر پشت خونین و پاره پاره‌اش چشم آدم را سوزن می‌زند كه دیگر حواست به سوراخ كوچك پشت بازو نباشد. چند گلوله خورده؟ دو تا، شاید هم یكی، شاید دستش را هنگام تیراندازی سپر كرده اما گلوله از بازویش عبور كرده و به سینه نشسته اما جای خروج گلوله از آن طرف بازو كجا است؟

او در این مطلب تحت عنوان "تو ماندی و خاک، ما رفتیم و خشم" افزوده است: غسالها، كماكان می‌شورندش. معلوم است قبل از مرگ بیمارستان بوده، چسبها و سوزنها و چیزهای دیگری كه اسمشان را نمی‌دانم اما در بیمارستان به تن و بدن آدم آویزان می‌كنند هنوز بر پیكر سنگ شده‌اش آویزان است. غسال با دست همه را می‌كند. در جوی پائین سنگ، خونابه چسبها و سوزنها و... را با خود می‌برد. پنبه‌های سفید، پیكره پاره پاره‌اش را در برمی‌گیرند. كتان را می‌برند و كفن می‌كنند.

'اعدام دسته جمعی 24 نفر در کرج'


به گزارش منابع خبری ایران روز پنجشنبه هفته گذشته 24 نفر به طور همزمان در زندان رجایی شهر کرج به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام شده اند.
نه تنها هویت این افراد فاش نشده بلکه خبر اعدام آنها نیز ظاهرا پس از گذشت پنج روز از زمان اجرای حکم اعلام شده است.
محمود سالارکیا، معاون دادستان تهران در امور زندان ها، روز 13 مرداد گفت: "روز پنجشنبه (8 مرداد) ۲۴ قاچاقچی بین المللی مواد مخدر در زندان رجایی شهر کرج به دار آویخته شدند."
وی افزود که تقاضای عفو این افراد رد شد و حکم اعدام آنها توسط دیوان عالی کشور تایید شده بود.
اینگونه اعدام ها در گذشته بارها مورد انتقاد گروه های حقوق بشر و کشورهای غربی قرار گرفته است.
حدود یک ماه قبل در روز چهارم ژوئیه نیز 20 زندانی در همین زندان در کرج اعدام شدند که جرم آنها نیز قاچاق مواد مخدر اعلام شده بود و با واکنش منفی اتحادیه اروپا روبرو شد که خواستار لغو اعدام شده است.
سازمان مدافع حقوق بشر موسوم به "عفو بین الملل" اخیرا در گزارش سالانه خود ایران را "یکی از پیشگامان اجرای مجازات اعدام" خواند و ایران را تنها کشوری دانست که به اعدام مجرمان نوجوان یعنی کسانی که پیش از ۱۸ سالگی به دلیل ارتکاب جرم محکوم شده اند و همچنین اجرای حکم سنگسار ادامه می دهد.
این سازمان در گزارش سال 2008 خود شمار موارد اعدام در ایران را بیش از 346 مورد برآورد کرد و در فهرستی از وضعیت اجرای مجازات مرگ در جهان، ایران را پس از چین، در رتبه دوم قرار داد.
تلاش برای منسوخ ساختن مجازات اعدام با استناد به منشور جهانی حقوق بشر صورت می گیرد اما ایران نه تنها برنامه ای جهت لغو مجازات اعدام ندارد، بلکه با استناد به موازین شرعی از مجازات اعدام دفاع می کند.